زورنامه

خاطرات و زورنوشتهای شخصی اینجانب!

زورنامه

خاطرات و زورنوشتهای شخصی اینجانب!

زور هشتم خاطرات سفر به تربیز! ( تبریز )‌

یاد آوری خاطرات خصوصآ اگه ماه ۲ سال پیش باشه کمی سخته.

اما قرار بود برای شروع استعلام مدارک سربازیم از تبریز شروع کنم. تا اونجایی که یادمه ( به استناد شواهد موجود ) جمعه ۱۹ خرداد سال ۸۵ بود که برای ساعت ۱۰:۳۰ شب بلیط اتوبوس داشتم و به زور و بدو بدو خودم رو تا آرژانتین رسونده بودم ( این مطلب در همین وبلاگ موجوده ) وسایل رو تحویل دادم و سوار اتوبوس شدم. جامو پیدا کردم یه دوست هم سن و سال هم کنارم بود که تو مسیر با هم آشنا شدیم، دانشجوی تبریز بود و جدولی دستش بود که تا اونجا حلش کنه. درسست یادم نیست اما فکر میکنم الکترونیک یا عمران میخوند به هر حال بچه خوبی بود، بچه تهران بود و اونجا درس میخوند بادمه اطراف تهرانپارس هم زندگی میکردند. زمانی که من داشتم میرفتم درست موقعی بود که اواخر شورش های تبریز سر اون کاریکاتور و سوسکی که کشیده بودن بود! چند تایی بانک و ساختمون رو آتیش زده بودن و خلاصه اوضاع خراب بود! تو مسیر با این دوستمون که متاسفانه اسمش به خاطرم نمونده مشغول صحبت شدیم و به ماجرای شورش و جاهایی که آتیش زدن و  حل جدول و درس و کار و زندگی گذشت. یادمه آدرس ایمیل های همدیگه رو هم گرفتیم که چند ماه اول چند باری هم با هم تماس داشتیم.  تو مسیر اتفاق خاصی نیفتاد همه جا تاریک بود و جز پلیس راه و چند جایی که بین راه برای استراحت و خورد و خوراک وایسادیم منظره ای دیده نمیشد! البته یادمه نزدیکای تبریز آخرین جایی که وایسادیم و من هم پیاده شدم تا هوایی بخورم و گلاب به روتون دستشویی برم تو دستشویی با نکته جالبی برخورد کردم !!‌و اون اینکه هر کی میومد بیرون و یکی دیگه میخواست بره داخل به هم تعارف میکردن! و به زبون ترکی میگفتن بفرما بورو بشین!!!!!! انگار سر سفره ناهاری شامی چیزی میدن !! خلاصه کلی خندم گرفته بود.

حدودآ صبح بود که رسیدیم به ترمینال تبریز و چون اون همسفر گرامی تا حدودی مسیرش با مسیر من یکی بود قرار شد با هم یه ماشین بگیریم و تا اون اطراف منو برسونه. از اتوبوس که پیاده شدیم یه همکلاسی هم داشت که منتظر شد اونم بیاد به اتفاق یه ماشین گرفتیم و خلاصه ما رو تا نزدیکای ثبت احوال رسوندن و از هم جدا شدیم. صبح زود بود شاید حدود ۸  یا ۸:۳۰  رفتم ثبت احوال برگم رو نشون دادم  طرف هم به ترکی گفت ببرش اون باجه جلویی. قبلش بگم با وجود اینکه دوستان گفته بودن تبریزیا آدمهای جالبی نیستن و جز خودشون بقیه رو آدم حساب نمیکنن حتی اونایی که شهرهای اطرافشون زندگی میکنن اما من دیدم اینطوری نبود میگفتم بابا اینا هم ترکن دیگه چه فرقی داره ! اما این فکر ریاد هم دوام نیاورد و خیلی زود تغییر کرد.

به باجه دوم که رفتم مدارک رو ازم گرفت و گفت برو از این و اون کپی بگیر و ۲ ساعت دیگه بیا!! هرچند میدونست مسافرم و فقط یه مهر و امضاء میخواست. چیزی نگفتم  رفتم کپی گرفتم دادم دست مسئول باجه و چون خیلی گشنه بودم از ثبت احوال اومدم بیرون تا یه رستورانی، قهوه خونه ای چیزی پیدا کنم. چشمتون روز بد نبینه فکر کنم نزدیک ۱ ساعتم به آدرس پرسیدن گذشت. چند نفری آدرس الکی دادن، چند نفری هم دیدن فارسی حرف میزنم با بالا انداختن شونه گفتن نمیدونم! و چند نفری هم آدرس پیچ در پیچ دادن.( الحق که بعضی از این ترک ها ... ) خلاصه دیدم اینطوری نتیجه نمیگیرم گشنه و تشنه خیابون رو گرفتم رفتم جلو تا شاید به یه مغازه ای چیزی برسم. یه کوچه پیدا کردم که شبیه بازار بود و سنگ فرش بود رفتم داخل بعد از چند تا مغازه ماهی فروشی چشمم به یه مغازه افتاد که داشت دود میکرد!!!‌ رفتم جلوتر دیدم کباب فروشیه !!‌ منم که گشنم بود مجبور شدم صبحونه برم کباب بخورم اونم با نوشابه !!!! خلاصه رفتم تو و به صاحب مغازه که یه مرد گنده بود و یه چاقوی دراز دستش بود رسیدم. سلام کردم گفتم صبحانه چی داری؟ یه نگاه به من و کیف دستم انداخت دید انگار زیاد به ترکا شباهتی ندارم!! برگشت گفت چی؟ دیدم نمیشه با این زیاد شوخی کرد هم گشنمه هم چاقو دستشه خطر داره!‌ به ترکی سوالم رو تکرار کردم، طرف انگار یه کم خوشش اومد دید یه ۵۰ ٪ ترکیم گفت کباب و نون سنگک ! منم با قیافه کج و کوله از روی اجباز گفتم ۲ تا سیخ با گوجه بده !! یادمه نونشون رو هم خودشون درست میکردن. خلاصه دو لژی به خوردن مشغول شدم و غذا که تموم شد پرسیدم چقدر شد فکر میکنم اگه درست یادم باشه گفت ۲۵۰۰ تومن اما وقتی بهش پول دادم  نزدیک ۱۰۰۰ تومنی بهم برگردوند !!‌ ( بازم بگید ترک ها ...‌) منم خندم گرفته بود خلاصه از گشنگی نجات پیدا کرده بودم و آب از سرم گذشته بود واسه اینکه لج طرف در بیاد بلند ازش به فارسی تشکر کردم و اومدم بیرون!‌

ناگفته نمونه که اون صبحانه کباب اونم ۹ صبح کاری کرد که ما تا ۷ شب کاملآ سیر باشم!!

دوباره برگشتم ثبت احوال و سراغ مسئول باجه رو گرفتم بعد از چند دقیقه ای برگه رو داد و چون بازم میخواست سربدونه گفت برو تو اون راهرو امضاشو بگیر برام بیار !!‌خلاصه اینکه تا حدود ۱۱ این ماجرا طول کشید و از ثبت احوال اومدم بیرون دیدم این شهر جای موندن نداره حیف وقت که آدم بخواد اینجا رو بگرده. فوری یه ماشین دربست برای ترمینال گرفتم تا از اونجا برم سرئین و شب رو اونجا بگذرونم.

به ترمینال که رسیدم  باید اتوبوس اردبیل رو سوار میشدم و سر راه پیاده میشدم. اتوبوس هم کم بود. دوست نداشتم تبریز بمونم گفتم شده با درشکه زودتر از اینجا برم بهتره. اولین اتوبوس ( لگن ) که به سمت اردبیل بلیط داشت ساعت ۲ یا همین حدود راه میفتاد. راستش گشنم که نبود ناهار بخورم فقط مشکل کم خوابی داشتم و روز و شب گذشته رو نخوابیده بودم. وقتم رو با مجله و جدول و آب میوه گذروندم تا اتوبوس بنز قدیمی رو دیدم که داره داد میزنه اردبیل !!!‌ بلیط رو دادم و سوار اتوبوس شدم....


این هم یادگاری از مهمان نوازی مردم محترم تربیز ( تبریز )  البته این عکس رو من نگرفتم و چون با موضوع صحبت هم خونی داشت گذاشتم!!


مهمان نوازی تبریزی ها!!!

در قسمت بعد از سرئین خواهم گفت.
نظرات 19 + ارسال نظر
مهرسا سه‌شنبه 1 بهمن 1387 ساعت 10:31 ب.ظ

خیلی جالب بود!! به خصوص اون قسمت دستشویی (!!) و خوردن کباب برای صبحانه!
خیلی سبکتون برای خاطره نویسی خوبه ها! یعنی خسته کننده نیست اصلا!:)

ممنون از لطفت و مرسی که وقت گذاشتی.

sas پنج‌شنبه 22 بهمن 1388 ساعت 08:03 ب.ظ http://www.turks.parsiblog.com

اگه یکم گدا بازی درنمیاوردی تبریز هتل های خوبی برا موندن داره در ضمن به خاطر وضع مالیت رفته بودی پایین شهر یا دمه یه نفر میگفت رفته بوده تهران و اونجارو روستا توصیف کرده بود اتفاقا اونم مشکل تورو داشت چون وضع مالیش خوب نبود و جاهای خوب تهران راش نداده بودن فکر میکرد تهران کلا یه روستاست

نیت شما از متنتون معلومه ! چه جوابی باید برای تو تبریزی داشته باشم که جز خودت کسی رو آدم نمیدونی؟

مشکل من بر خلاف دوست شما مسئله مالی نبود. مردمی امسال شما بودن که ادبیات صحبت با هموطن خودشون رو بلد نبودند...

یامور چهارشنبه 9 تیر 1389 ساعت 10:14 ب.ظ

سلام دوست عزیز خاطره ات رو خوندم جالب بود در ضمن من خودم تبریزی هستم تو که این همه خوب خودت رو معرفی کردی این طرز نوشتن اصلا از شما بعید! در ضمن حق بهت میدم شاید کمی بی محبتی دیدی از مردم تبریز ولی اصلا اونطوری نبودن قبول کن توهین بزرگی به ترکها شد اونم تو روزنامه ملی و دولتی ایران واقعا زشت بود من اون موقع نوجوان بودم وقتی متن اش رو خوندم گریهام گرفت و گریه کردم وکلی شاکی شدم ما اومدم تو خیابونها وگفتیم مردم ایران از ما همایت کنین تا یا معذرت خواهی خشک و خالی ازمون بشه و به غیر از ترکها هیچ کس از ما حمایت نکرد اونهایی هم که کردن خیلی خیلی کم بودن چیز کمی نشده بو د به هموطن تون توهین شده بود اقای امید ما ادمای با جنبه ای هستیم و خیلی زود از کسی ناراحت نمی شیم ولی دلمون کلا از مردم فارس زبان ایران شکست اینارو گفتم دلیل بی محبتی رو بدونی مردم تورک خیلی با محبت هستن و الکی به کسی این بدی ها رو نمی کنن و باید یه معذرت خواهی بکنید چون این مسئله رو خیلی ساده و الکی گرفتی و از مردم تبریز خیلی بد گفتی از یه انسان این حرف ها بعید. یاشاسین ازاد انسان لار . یاشاسین اذربایجان

دوست خوبم ممنون که وقت گذاشتید و نطرتون رو نوشتید... مساله اینجاست که شما خودتون رو جدا از مردم ایران میدونید ما همه ایرانی هستیم و فرقی بین ترک و فارس و کرد و ... نیست اما متاسفانه تبریزی های عزیز جز خودشون کسی رو قبول ندارند ! حتی آذری های اطراف خودشون رو... هر چند من قبول دارم که همه یکسان نیستند اما این مساله در تبریز عمومیت داره... این چیزی نیست که من بگم یا گفته باشم متاسفانه سالهای سال این مساله بوده و هست... در هر حال من هم به نوعی آذری هستم و تا قبل از حضور در تبریز این حرف رو قبول نداشتم که تبریز جای موندن نیست ! اما واقعآ این رو به چشم دیدم ... واقعه با داشتن شهری با اون همه جاذبه های دیدنی حیفه که تبریزی ها درگیر مسائل جزیی و جدایی از مردم ایران هستند...
در هر حال براتون بهترین ها رو آرزو میکنم.

پویا یکشنبه 10 مرداد 1389 ساعت 08:20 ب.ظ

امید پسر خوب این که تبریزی ها به کسی توجه نمیکنن و ... نسبی هست عزیز. البته من مدافع همه نیستم اما اکثرا جواب کسایی که با حالت انتقادو... سوال میپرسن رو خوب نمیدن علتشم اینه که اکثرا شهرای دیگه رو رفتن و ... مثلا یه بار توی یکی از دستشویی های شاه گلی تبریز یه مسافر کرمانی توی صف با حالت جالبی! گفت چقدر اینجا شلوغه بعد یکی از همشهریام بهش گفت شما از شلوغی انتقاد میکنی اونم بخاطر مسافر زیاده اما من کرمان اومدم پارکش یه دستشویی تمیز هم نداشت اما ما هیچ وقت بهشون حرفی نزدیم. یا این داستان امضارو که گفتی اگه من بخوام از خاطراتم از ادارات تهران بگم که بعنوان مثال یه بار یکی از مسئولان محترمش دو ساعت دستشویی گیر کرده بود وصف ارباب رجوع داشت به خیابون می رسید!! یه طومار میشه. پسر خوب تعارف کردن واسه داسشویی خوبه یا اینکه گله ای هجوم بردن به داخل؟؟! فکر کنم اونموقع آدم بیشتر احساس میکنه یه چیزی دارن اون تو پخش میکنن!!!!

پویا جام سپاس از وقتی که برای نوشتن برایم گذاشتی...

مساله حساسیت همشهری های عزیز شما و حس ناسیونالیستی اونهاست نسبت به تبریز و تبریزی !! و گر نه کسی منکر کمبود در شهرهای دیگه نیست..
نوع برخورد و طرز فکر کارکنان در ادارات و کوچه و خیابان های اون شهر چیزی نیست که القایی باشه !‌ این رو با کمبود و نقص در شهرهای دیگه مقایسه نکن.

در کل آروزی من این هست که همه ما ایرانی ها قدر داشته های خود در این کشور رو بدونیم و دست برادری به هم بدیم. هر شهر ایران برای خود کشوریست پر از دیدنی ای کاش از این منابع تاریخی و گردشی که اگر با برنامه ریزی و درست استفاده نشن درآمدی چندین برابر درآمد نفتی و صادراتی برامون خواهد داشت.
در آخر این نکته رو اضافه کنم که همونطور که در نوشته ها خوندی یکی از همشهری های خودتون به من گفته بود که تبریز جای موندن نیست ! اما من میگفتم همه آذری هستیم چه فرقی داره ! تا به چشمم دیدم...
در سفری که اخیرآ به کرئمانشاه... سنندج ... کردستان داشتم خیلی ذهنیت مفنی از کردها داشته و به من هم میگفتند.. در خالی که در مدت ۳ شب اقامتم در شهرهای مختلفی مرزی و در کنار کرد زبانان از انسان روستایی گرفته تا تحصیل کرده به چشم خود دیدم که یکی از بهترینُ با فرهنگ ترین و پاکیزه ترین مردم ایران کردها هستند که با تمام کمبود ها و نداشته ها به بهترین وجه میپوشند و صحبت میکنند و برخورد میکنند. انسانهای ساده و مهربانی که کمتر در کشورمان دیده ام.

پویا سه‌شنبه 16 شهریور 1389 ساعت 08:29 ب.ظ http://tabrizemodern.blogfa.com/

پستتونو که خوندم نوعی احساس کردم که شما مشکل با خود تبریز دارین و سر بهونه هستین تا نوعی کلانشهر تبریز رو خوار کنین
دوست گلم هر مسافری که میاد تبریز عاشق شهر و مردمش میشه ولی شما فقط از تبریز بد گفتین
به نظر شما تهرانیا مهمان پذیرهای خوبین؟

من سال قبل اومده بودم تهران اولا از هرکی آدرس میپرسیدم اولین کاری که میکرد درب ماشینشو از داخل قفل میکرد و اکثرا بدون جواب میرفتن
ویادمه تو ایران زمین داشتیم میگشتیم که زنجیر طلای خواهر زده کوچولومو که 3 سال بیشتر نداشت چنان از گردنش کندن و قاپیدن که طفلکی تنگی نفس گرفت و تا یه ماه جای بریدگی تو گردنش مونده بود
تموم چهار راه هاتون پر گدا و دستمال به دست و اسپند دود کنه در حالی که شما تو تبریز نمیتونی چنین صحنه ای ببینی
شما خوب است این کمبودها و بی محلی به مسافرا رو تو تهران نمیبینین و بعد میاین تو تبریز هر چیزی رو به دید بد میبینی؟
تبریز از سوی سازمان بهداشت جهانی به عنوان سالمترین و پاکترین شهر انتخاب شده
http://www.azarbayjanblog.blogfa.com/

تبریز پارسال بعد از مشهد دومین شهر مسافر پذیر کشور شده وزیبا ترین و تمیز ترین شهر گردشگری کشور انتخاب شده

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D9%87%D8%B1_%D8%AA%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D8%B2
دوست عزیز شما تبریز رو چی فرض کردین؟
تو تبریز شما زفتین پائین شهر و اونجا رو به کل شهر نسبت دادی
این طرز فکر و بیان اصلا در شان یک انسان با شخصیت نیست!!!!!
بهتره به وبلاگ من سر بزنی و بیشتر با کلانشهر تبریز آشنا بشی



ممنون از نظرتون پاسخی که برای پویای عزیز نوشتم مطالعه بفرمایید.

میلاد جمعه 19 شهریور 1389 ساعت 01:58 ب.ظ

دوست عزیز خیلی بی انصافی کردی

هر مسافری که میاد تبریز مات و مبهوت میمونه
در ضمن ما تربیز نمیگیم
این دهاتیای اطراف تبریز اونطور بیان میکنن

این لینکو بخون
http://acharfrance.blogfa.com/post-35.aspx

تبریز افتخاریمیز جمعه 26 شهریور 1389 ساعت 05:31 ب.ظ

zoornameh.blogsky.com/1387/10/29/post-14/
سفر نامه تبریز حتما بخونین

تبریزیم سه‌شنبه 30 شهریور 1389 ساعت 11:51 ب.ظ

روایت یک هموطن تهرانی از سفرش به تبریز...
خیلی جالبه حتما بخونید:

http://bicyclerun.blogspot.com/2010/08/blog-post_04.html

دوست عزیز خیلی بی انصافی فقط همین

من دیده های خودم رو نوشته ام دوست عزیز... به جای محکوم کردن علامت سوالی در ذهنتان به وجود بیاید که چرا این چنین شهر شما را دیده ام.

تبریز افتخاریمیز دوشنبه 19 مهر 1389 ساعت 06:17 ب.ظ http://tabrizemodern.blogfa.com/

من فهمیدم که شما چرا اینطوری شهر منو دیدین
چون طبق اعلام شما خود شما هم آذری زبانیبد
و احتمالا از ابتدا با تبریز مشکل داشتین
و با زمینه بدی که از تبریز در ذهنتون داشتین و احساس میکردین تبریزیا سهم شما رو خوردن و حق شما رو از دستتون گرفتن اقدام به نوشتن سفرنامه کردین
چرا تو لینک زیر فقط از خوبیهای تبریز و آبادانی تبریز نوشته ولی شما عکس اونو دیدین؟
اصلا تا به حال پایتان را به تبریز گذاشته‌اید تا بفهمید "شهر" یعنی چه؟ تهران دهاتی بود که شد شهر! اما تبریز شهری بود که شد کلانشهر. به معنای واقعی کلمه. مدرن اما اصیل. زیبا و تمیز. وسیع، شکیل و بافرهنگ. بدون هیچ مدل گدا و متکدی ... باورتان می‌شود یک "شهر" همه این چیزها را با هم داشته باشد؟ هاه! یاد کثیفی و غیراستاندارد بودن مدل شهرسازی و تمام متکدیان عزیز ولایتمان، تهران افتادم!
http://zoornameh.blogsky.com/1387/10/29/post-14/

دوست عزیز و شاید دشمن عزیز هیچ میدونین چرا تبریزیا از ایران چرا میخوان جداشن؟
چون یک عمر توهین و فهش و بی حرمتی دیدن از ملت فارس
چون ریالی بودجه از دولت محترمه دریافت نکردن
در حالی که اصفهان شما سالانه میلیاردها دولت رو تیغ میزنه
تبریز از اول رو پای خودش بوده
و هیچ نیازی به دولت نداششته
خود جوش بوده او از اول رو پای خودش وایستاده و دستمال کشی تو مرامش نبوده!!!!
با جذب 3650 میلیارد تومان سرمایه گذاری خارجی تونسته پا به پای تهران جلو بره
در حالی که بقیه شهرهای ایران سر جمع نتونستن به اندزه تبریز سرمایه جذب کنن
یعنی تبریز به تنهایی 10 برابر جمع سایر کلانشهرها سرمایه گذار جذب کرده
اینم لینکش
http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=42899
و این امر باعث شده تبریز احساس کسب استقلال بکنه
میخواد برا خودش کشوری باشه

دوست گرامی از اینکه نظرتون رو اینجا نوشتید متشکرم. اما کاملآ مشخصه که شما نوشته های من رو با دقت نخوندید چرا که من در اینجا خاطره های شخصی رو مینویسم و نوشته های من حاصل شواهد منه! قرار نیست همه چیز باب میل شما هموطن تبریزی باشه! چرا که خودتون میدونید نظرتون ورفتارتون با فراسها و دیگر مردم کشورمون چیه! بماند من آذری !
بنده تا قبل از حضورم در اون شهر فکر منفی نداشتم و الارقم اینکه دوست تبریزی خودم میگفت اونجا دوام نمیارم تا قبل از حضورم در اونجا میگفتم ایشون اشتباه میکنه ! اما واقعیت چیز دیگه ای بود.

دوست گرامی بد نیست شما یاد بگیرید که اصفهان ما هست نه اصفهان شما ! ما همه مردم یک مملکت واحد با نام ایرانیم و توانایی و سرافرازی هر کدام از شهرهای کشورمان باعث افتخار ماست چه اصفهان ، چه تبریز و چه تهران.

امیدوارم شاهد روزی باشیم که همه در کنار هم دست برادری به هم بدهیم و دست از این تفکرات و رفتار ها برداریم.

تبریز افتخاریمیز دوشنبه 3 آبان 1389 ساعت 08:31 ب.ظ

با این مسخره کردنها انتظار دارید همه در کنار هم دست برادری به هم بدهیم و دست از این تفکرات و رفتار ها برداریم. ؟؟؟؟؟؟؟
ادعای شما مانند این است که همسایه شما چپ و راست شما را مسخره کند پشتتان جک بسازد و به همه بدی شما را بگوید
رفتار شما با وی چطور خواهد بود؟
آیا دست برادری به هم میدهید و با او رفاقت میکنید؟
کمی معقولانه فکر کنید
این رفتار های شما در نهایت به ضرر خودتان است
با این رفتارتان در نهایت شااهد جدایی آذربایجان از ایران خواهید بود
و روزی شما پشیمان خواهید شد از رفتارتان ولی آنرو دگر دیر است روزی است که پتمامی پلهای پشت سرتان را خراب کرده اید!!!!!
این روز دور نیست خیلی نزدیک است به اندازه چشم به هم زدنی

دوست گرامی شما و امثال شما میتوانند از ایران خارج شده و در آذربایجان یا هر کشور دیگری زندگی کنند... اما خواب جدایی تبریز و آذربایجان ایران را به گور میبرید... هیچ کدام از این نوشته ها تمسخر نیست و فقط شواهد من از یکی از شهرهای ایران است...

علی پنج‌شنبه 28 بهمن 1389 ساعت 11:22 ق.ظ

منم تبریز رفتم با این مسایل درگیربودم درسته اما به قول دوستمون ادمای که سوادشون کمه یا بی سوادن بیشتر این رفتارا رو می کنن. همه اینجوری نیستن .تازه ما تو ایران ترک نداریم اونا اذری هستن کتاب احمد کسروی رو بخونید متوجه می شید

با این که سواد خوشرویی و مهمان نوازی نمیاره اما بی تاثیر هم نیست... متاسفانه عده ای قصد دارند از آب گل آلود ماهی بگیرند و همه ما باید حواسمون به اونها باشه...

ما همه ایرانی هستیم و فرهنگ ایرانی رو باید حفظ کنیم .. دعوای ما با همدیگه نیست....

محسن پنج‌شنبه 28 بهمن 1389 ساعت 11:36 ق.ظ

ما همه ایرانی هستیم و سرزمین اشو زرتشت از دیر باز سکونت گاه اذری های ایرانی بوده کسانی که دم از سرزمین مستقل می زنند به مغولستان رفته و کنار برادران ترک مغول خود ایجاد سرزمین بکنند.البته کسانی که این حرفا رو می زنن خودشون می دونن جک می گن و بیشتر از خارج ایران تغذیه فکری می شن. اذر ابادگان زادگاه زرتشت بزرگ و دارای بیشتریت اتشکده ها می باشد اقوام مهاجر ترک که مدتی بر سرزمین های ما حاکم شدند زبان ادری را ازبین بردند و این زبان برداران اذری ما ترکی نیست تلفیقی از اذری و ترکی و فارسی می باشد. و ربط دادن اذریهای ما به ترکان توهین بزرگی به انان و ایرانیان است.
پاینده ایران و ایرانی

محمد پنج‌شنبه 28 بهمن 1389 ساعت 11:45 ق.ظ

یا شا ایران

بابا چیز بدی ننوشته که تو هر شهری خوب و بد داره همه تبریزی ها خوب یا همه بد نیستن اتفا قا نوشته جا لبیه . من داداشم بر شکست شد هیچ کس کمکش نکرد اما دوستای تهرانیش دو باره بهش جنس دادن دستشو گرفتن الان دوباره الحمدلله داره کار می کنه تو بازار. ادم بد همه جا هست مگه تبریز خودمون دزدی نمی شه ؟حالا اون اتفاق تو تهران برای همشری ما افتاده نباید بگیم همه تهرانیا اونجورین که

دوست عزیزم ممنون که بدون بدبینی متن رو خوندید... همه جا خوب و بد هست...

این وبلاگ و این نوشته هم عمومیت نداره فقط خاطرات و شواهد من هست...

شهرام پنج‌شنبه 30 تیر 1390 ساعت 12:45 ب.ظ

شما به جای اینکه اون چیزی رو که میبینید بنویسید اون چیزی رو که دوست داشتین ببینین رو نوشتین امثال شما رو میشناسم اکثرا ساکنای پایین شهر تهران یا حتی اطراف تهران هستین و سعی میکنین عقده هاتون رو اینطوری خالی کنین

البته قبل تر هم عرض کردم که نوشته های من شواهد من هست و عمومیت نداره... اما رفتار مردم تبریز که قطعآ عمومی نیست به من اجازه نداد تا وقت بیشتری رو آنجا بگذرونم و تجربه دیگه ای داشته باشم...

امیدوارم شما و برخی دیگه از دوستان دست از قضاوت اشتباه بردارید و اگر یا شواهد من مخالفید جاب مخالفت بنده رو با دیگر رفتار ها و فرهنگ های مردم تبریز آشنا کنید..

تبریزیم جانیم چهارشنبه 12 بهمن 1390 ساعت 05:49 ب.ظ

سلام
دوست عزیز جایی که تو رفتی و ثبت احوال داره درست مرکز تبریزه و همه جاش پر از سوپر مارکت و رستوران و...است که خیلی اغراق کردی در این مورد
مساله دستشویی بر میگرده به آداب و رسوم یک ملت که به هم احترام قائل هستند حتی در دستشویی
مطالبت نوشته ی یه فرد کوتاه ذهنه
البته
هیچی..

ممنون از نظرتون !

tabrizim چهارشنبه 12 بهمن 1390 ساعت 06:06 ب.ظ

تبریزیم منیم عشقیم

دوست خوبم تبریز با همه خوبی و بدی هاش جزو کشور ماست... من هم تبریز و هم آذری های عزیز رو دوست دارم..

امیدوارم عده معدودی از ما که با چنین رفتارهایی دل دیگران رو آزار میدیم به خودمون برگردیم و ایراد های خودمون رو بپذیریم...

حامد پنج‌شنبه 13 بهمن 1390 ساعت 01:25 ب.ظ

YAŞA AZƏRBAYCANIM

minaa یکشنبه 16 بهمن 1390 ساعت 11:48 ق.ظ

slm doste aziz,khedmatet arz konam ma shahremuno tarbiz nemigim va tabriz talafoz mikonim,dar zemn age u kami zabanshenasi beduni midunin k ina accent difference azizam ,jai bara khorde gereftan nis,rajebe tarofate wc goftin,be nazaretun farhang yani ink mese..... sareto bendazi pain beri to va be kenariat tavajoh nadashte bashe ,ya ink tarof koni shayd yeki vajebtar az toe,nadidin in chiza ro k yad begirin vase un baid miyad be nazaret,dar morede jahaye didani age khasis nabodi ye taxi darbast migerefti mirafti chan jaro mididi khodeto injori zaye nemikardi,rajebe mehmunnavazie turka aslan harf nemizanam chan hame be hade kafi midunan,chi be chie,lotfan to neveshtehaton moghrezane harf nazanin.hamin kararo mikonin k ................

دوست بسیار خوب و عزیزم.. ممنون که وقت گذاشتید و این متن رو برای من نوشته اید البته کاش با فونت فارسی بود که خواندن اون هم راحت تر میشد...

ای کاش جز این نوشته سایر نوشته ها رو هم میخوندید تا متوجه میشدید این وبلاگ بیشتر جنبه خاطره نویسی داره و من شواهد خود رو در اون نوشتم...

البته بسیار جالبه که بعد از این همه سال همچنان دوستانی هستند که برای من کامنت میگذارند و با الفاظ محبت آمیز به من محبت میکنند !!

اما در جواب شما... در خوبی همه ملل بخصوص آذری ها شکی نیست... اما عده کوچکی هم هستند که از روی نادانی یا خود بزرگ بینی با مردم دیگه بد رفتاری میکنند... هیچ کدوم از نوشته های من مانند کباب سر صبح و تعارفاتی که دم درب دستشویی میدیدم به دید بد نوشته نشده و صرفآ چون این آداب برایم تازگی داشته از آنها نوشته ام...

امیدوارم با خوش رفتاری و مهمان نوازی فرهنگ والا و پرارزش ایرانی رو به سایر هموطنان نشون بدید تا اگر عده ای تجربیاتی مشابه من داشته اند اصل رو از فرع جدا کنند...

نوریان شنبه 9 اردیبهشت 1391 ساعت 02:38 ق.ظ

دوست عزیز مردم تبریز وکلا ترک ها آدم های ساده ؛ مهربان ودل رحمی هستند واین در بین تر ک ها رایج که می گن (ترکه سایا) یعنی ترک ساده.
حالا شما تشریف آوردیدواز بدشانسی گیرآدمای بدی افتادید وشمارا سر دواندند واین دلیل نمی شود که جنابعالی در مورد فرهنگ یک قوم عظیم این چنین بدگویی کنی
در انقلاب مشروطیت سردار دلاور ملی ایران را با دسیسه ونیرنک همین تهرانیها شهید کردند این دلیل نمی شه که همه تهرانیها بد هستن لطفا مورد را به کل مردم تبریز تعمیم مده.
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد